بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین....

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

برای توست که چشم هایم می بارد که تازه شوم....

خسته ام.بیمار و رنجور و تکیده ام.هنوز از دردها پناه می اورم توی بغلت.هنوز می ترسم که رهایم کنی....هنوز می ترسم از نبودن هایت...دختر خوبی نیستم....ماه مان گفته بود سعی کن دختر خوبی باشی....گفتم اگه سع بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 240 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

منم این گیاه تنها به گلی امید بسته....

توی باغ راه میرفتیم و فندوقی برایم حرف میزد و من فقط گوش می دادم....آفتاب آمده بود وسط آسمان و من تشنه بودم....فندوقی گفته بود عمه چرا سخته اش کردی؟یادته انگورارو سم می زدیم ومن بهت کمک می کردم پهن ک بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 214 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟

نوشت:چگونه ای؟....

نوشتم :دل تنگــــ

نوشت:شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟

بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

تو را گم کرده ام من...

دارم به اهدای اعضای م فکر می کنم....اینکه کسی دیگر بتواند با چشم من ببیند...اینکه قلب م در قلب کسی دیگر بتپد...آیا می تواند مثل من به دنیا نگاه کند؟...می تواند آنچیزی را که من حس می کنم او هم حس کند.. بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 229 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

چه زخمی جا مونده رو دل وامونده....

دیگر ذهنم نمی کشید..چشم هایم کلمه ها را می دید و اما مغزم از خستگی زیاد خوابش برده بود..دلم می خواست کسی حواسش به من بود و یک لیوان شربت آلبالو برای م می ریخت و می گفت بسه چقد سرت تو کتابه....بغض می بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 233 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

می دانی ناچارم به سفر....

افتاده ام به جان اتاقم.تخت را جا به جا کردم.میز توالت راتکیه دادم به دیوار ارغوانی...قفسه کتاب ها را گذاشتم پایین تخت....یخچال را از برق کشیدم و تمیز کردم ....میوه های رنگی رنگی خریدم ..غبار آیینه را بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 227 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

از بر من سفر نکن....

مرد نشسته بود پشت میز از نامم پرسید و آرام گفتم نبات...لحظاتی دقیق شد به چهره ام و بعدگفت یه خانوم مسنی بود تو همسایگیمون اون وقتا که بچه بودم و توی روستای پدری زندگی می کردیم اسمش نبات بود یه خانم ر بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

همه شب نالم چونی...که غمی دارم

این روزها که می گذرد هیچ چیزی بر وفق مراد من نیست. مقاله ام هزار ایراد دارد و من دیگر توانی ندارم که بخواهم وقت بگذارم و انرژی.....یک زمانی فکر می کردم اگر کاری داشته باشم حداقل دغدغه ام کمتر می شود بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 215 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

دلتنگ دیوارهای کاه گلی خانه اش شده ام...

جمعه ها وقتی ماما بقچه اش را باز می کردخانه پر میشد از بوی آویشن و بابوبه و سدرو حنایش...بوی حنایش را دوست داشتم.....تا ده یازده سالگی همیشه موهایم کوتاه بود و بعد اما بزرگ تر انگار شده بودم و موهایم بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 208 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

شاید هم بوی خاک باران خورده....

دروغ است اگر بگویم سرم آنقدر شلوغ است که نمی رسم به نوشتن....شلوغ است امانه آنقدرها که نخواهم بنویسم....شاید چون هنوز نتوانستم خودم را با شرایط وفق بدهم و آن جور که دلم می خواهد زندگی جلو نمی رود....ن بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.......
ما را در سایت بمونم رو نیزه ها سر ببین م؟بمون م منو بی معجر ببین حسین.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnabbatc بازدید : 210 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 1:34

آرشیو مطالب

پيوندهای روزانه

لینک دوستان

خبرنامه